سلام،اخيرا گذرم افتاده بود دانشگاه تبريز ...بعدشم دانشكده ي رياضي ...اين شعرو تو يكي از سالناش ديدم به نظرم جالب اومد گفتم برا شما هم بنويسم...
رياضي كشيده ام كه بشنوم صداي تو داغ دلم زحد گذشت و سوخت در هواي تو
تو تابع هوس شدي من متغير از غمت نقطه ي عطف من نگاه آشناي تو
دامنه ي نگاه تو مي كشدم بدين قمار برد نمي كند كسي كه گشت مبتلاي تو
گر تو مجانبم شوي با تو به اوج مي رسم باز عمر خويش را مي فكنم به پاي تو
ناز تو و خواهش من تناظريست يك به يك نظاره اي نمي كني كه جان كنم فداي تو
|
متن دلخواه شما
|
|